تداوم نقدها بر پناهیان:
هجمه به پناهیان با توجه به سخنانش در خصوص شیوه حکومت داری پیامبر و حضرت علی و سخت بودن آن دو بزرگوار در امر اجرای دین با توجه به الفاظ نامناسبی که برای بیان منظور خود بکار برده بود، بشدت در حال اجرا است. منتقدین در چند دسته متاثر شدگان از سخنان اخیر پناهیان، منتقدین با سبقه قبلی، منتقدین بهره بردار از موقعیت، اقدام به نقد سخنان او در موضوعات مختلف میکنند. یکی از این موضوعات و حوزهها روایت پناهیان درباره گرامی داشت سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ ارسال پیام توسط حضرت، اما از طریق آقای عراقی برای طیب رضایی است. پناهیان مدعی شده که در سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ امام از شهید عراقی یا فردی دیگر میخواهد به ایران برود و از طیب حاج رضای (لات لوطیهای ۲۸ مرداد که ۱۰ سال بعد به نهضت ۱۵ خرداد پیوسته و از شاهدوستی برگشته بود) بخواهد با راهاندازی دسته جات مراسم سالگرد شهدای ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ را برگزار کند. در واقع از کسی که در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ اعدام شده، بخواهند سالگرد شهدای ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ را برگزار نماید؟ منتقدین میگویند که ماجرای ضدیت پناهیان و همفکران ایشان با اخلاق و مهربانی و اصولا هرچه که به مدارا و تساهل و تسامح مربوط میشود و ترویج خشونت، نقل امروز و دیروز نبوده و پروژهای است که جناب پناهیان و دوستانشان سالهاست آن را کلید زدهاند و بر اهل اشارت پوشیده نیست که قصد و غرض از چنین سخنانی چیست و سوداییان محال با طرح آن، چه غایتی در سر دارند. پناهیان به دنبال رواج تئوری قدرت خشن در سیاست و کسب قدرت به هر طریق ممکن از کانال دین میگردد و بهقدری در این مسیر جدی است که دست به داستانسرایی و تحریف تاریخ هم میزند. فرقی هم نمیکند این تاریخ، تاریخ معاصر باشد یا تاریخ صدر اسلام. منتهی وقتی شخصی تاریخ معاصر را با این شجاعت و صراحت به رنگ دلخواه خودش درمیآورد تا نتیجه سیاسی مورد نظرش را به دیگران تحمیل کند، با تاریخ گذشته چهها نخواهد کرد.
کد خبر: ۳۹۴۳۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۰
طیب حاج رضایی؛
یک روز حاج میرزا عبدالعلی تهرانی(پدر مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی) از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری یزدی بر سر قبر طیب میرود و همانجا گفته بود او کسی بود که طیب از مادر زاده شد و طیب از دنیا رفت.
کد خبر: ۹۰۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
روایتی از زندگی و اعدام طیب حاج رضایی؛
طیب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننهات بزن! یک بار گفتم، باز هم میگم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم. فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن، طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.
کد خبر: ۹۰۳۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۳